دیوار بارو، به بلندی همت اجدادمان

مکان فعلی شما :  

نویسنده: دکتر مسعود کثیری

اگر مشغله فکری دنیای امروز مجال دهد، هنگامیکه از جاده کمربندی به سوی پل جدید رودخانه میروید، نزدیک پل و در سمت راست جاده در فاصله نه چندان دور دیوارهای مرتفعی را می بینید که که هر کدام از شکافهای بالای آن، مانند دهانی باز شده شما را به سوی خود فرا می خواند تا رازهای چند هزار ساله ای را که در دل نهفته است با شما در میان بگذارد. خاطرات تلخ شیرین پدرانمان، کامیابی و ناکامیهای اجدادمان، مصیبتها و درد و رنجهای فراوانی که طی هزاران سال بر این سرزمین وارد شده است. این دیوارهای استوار و بلند و صبور که قامتی به بلندی همت پدرانمان دارند، شاهد حوادث زیادی بوده اند. چه قهرمانانی که برای صیانت از مام وطن در پای این دیوارها جانفشانی کردند و چه دشمنان سنگدل و راهزنان هرزه ای که جان خود را در پای قامت رفیع این محافظان همیشه بیدار و رشید شهر از دست دادند. چه بسیار نگاههای معصومانه و ملتمسانه کودکان،زنان و مردانی که حضور متجاوز و غارتگر را در اطراف خود احساس می کردند، به این دیوار دوخته شده است و چه بسیار زخمهای عمیقی که کلنگ جاه طلبی و جهالت و خونخواری زیاده طلبان بر چهره این محافظ بلند قامت زده است.
آری دیوار بارو را می گویم، همان که نشان از هویت چند هزار ساله ماست و متاسفانه امروز مابقی آن نیزمورد هجوم کلنگها و بولدزرهای نامهربان زیاده خواهان قرار گرفته است و تنها قسمتهای اندکی از آن در گوشه و کنار شهر باقیست.

تا چند سال قبل قسمتی از این دیوار عظیم هنوز در کوچه مابین خیابان مرکز بهداشت و فرمانداری در کوچه معروف به بارو وجود داشت که دیدار آن، یادآور عظمت گذشته این شهر بود و متاسفانه آنرا هم خراب کردند تا بر پایه های آن بناهای ناهمگون امروزی را بنا کنند.
آنچه که امروز از دیوار بارو باقیست شامل سه قسمت می باشد:
۱ـ قسمتی از دیوار و یک برج مخروبه واقع در صحرای عرب، در کنار پل جدید رودخانه
۲ـ قسمتی کوتاه واقع در پشت مسجد عمو کرم که ارتفاع آن را برای همگونی با دیوار ساختمانهای مجاور کم کرده اند.
۳ـ قسمت از دیوار و دو برج واقع در صحرای پشته در خیابان شهید قرنی که یکی از برجهای آن به عنوان دیوار منزل مورد استفاده قرار گرفته و تا حد زیادی کوتاه شده است.
مشخصات و محدوده دیوار
بر اساس شواهد ارتفاع دیوار بارو گرچه در همه جا یکسان نیست، ولی در اکثر نقاط کمتر از ۷ متر نبوده و به دلیل اینکه مصالح ساخت آن از قسمت بیرونی دیوار تامین شده در پای آن خندقی ایجاد شده که هم ارتفاع دیوار را بیشتر می کرده و هم مانعی در برابر هجوم دشمن بوده است.
قطر دیوار در قسمت پایه ها حدود ۲ متر است که در بالا کمتر شده و به نظر نمی رسد که در بالای آن محلی برای تردد سربازان وجود داشته است. به منظور حفاظت از آن در فواصل معین (که این فاصله در صحرای پشته کمتر از پانصد متر است) و همچنین در محل انحنای دیوار برجهایی احداث شده که از فراز آنها سربازان قادر به دیده بانی و دفاع از آن بوده اند. این برجها اغلب از خود دیوار بلند تر و کمی به سمت خارج آن و به صورت مدور و مسقف بوده اند.
مصالح دیوار در همه جا یکسان نیست. در برخی نقاط مانند صحرای پشته و کوچه پشت مسجد عموکرم از گل رس (چینه) و در صحرای عرب از خشت خام و چینه استفاده شده است به این مفهوم که پس از هر یک متر چینه چند ردیف خشت به کار رفته است و به نظر می رسد که این قسمتها که زمینهای کشاورزی را در بر می گیرد جدید تر بوده و بعدها به دیوار اصلی افزوده شده تا در مواقع محاصره شهر با کمبود مواد غذایی مواجه نشود. محدوده دیوار بر اساس قسمتهای باقیمانده و انحناهای موجود، به نظر می رسد که محله بابا عبدالله را از ابتدای خیابان شهید قرنی تا نزدیک قلعه گبری و قسمتی از صحرای عرب را در بر می گرفته است. و از این لحاظ می توان گفت که محله بابا عبدالله قدیمی ترین قسمت شهر است که بنای آن به دوران قبل از اسلام می رسد.
قدمت دیوار
به نظر می رسد که قدمت دیوار برابر با قدمت بنای شهر است.گر چه در طول تاریخ با هر هجومی قسمتی از آن تخریب می گشته و دوباره در دوره آرامش تعمیر می گشته است ولی محدوده آن در طول زمان تغییر چندانی نکرده و اگر پس از بنای اولیه، شهر گسترش یافته است، محدوده دیوار تغییری نکرده و هنگام بروز فتنه همه مردم در همین قسمت قدیمی شهر تجمع می کردند. دلیل این مدعا بناهای دوران سلجوقی ماند منار، بازار و مسجد جامع است که در فاصله کمتر از یک کیلومتری بارو ساخته شده و در واقع قسمت جدید شهر بوده ولی اثری از دیوار بارو در اطراف آنها نیست.(مشابه این کار را بعدها شاه عباس کبیر در اصفهان انجام داد و میدان نقش جهان و چهارباغ را خارج از شهر بنا کرده و آنها را بوسیله بازار به قسمت قدیمی شهر وصل نمود.)
قدمت شهر بر اساس منابع احتمالا به حدود ۲۵۰۰ سال پیش یعنی به دوران هخامنشی بر می گردد و از آنجا که شهر بر اساس نیازهای نظامی ساخته شده لذا دیوار بارو احتمالا همزمان با تاسیس شهر ساخته شده است. محمد تقی خان حکیم در کتاب جغرافیای تاریخی شهرهای ایران در مورد گلپایگان چنین می گوید:
« گلپایگان نام شهریست از شهرهای عراق، نزدیک اصفهان و بانی آن همای چهرآزاد بنت بهمن دراز دست پور اسفندیار رویین تن بود که شرح این اشخاص را مکرر مرقوم داشته ایم و اول آنجا را به مناسبت بنا کرد چهرآزاد چهرآزادگان نامیدند‌‌….باری گلپایگان شهریست بسیار خوش آب و هوا زمینش صاف و هموار و آبش از قنوات و رودخانه است …..باروی کهنه از قدیم داشته و در فتنه و انقلاب افغان که خرابی ایران بود…..خراب گردید»
آخرین باری که این شهر مورد هجوم واقع گشت و پس از آن دیگر این دیوار چند هزار ساله تعمیر نشد، فتنه افغان در اواخر دوره صفویه بود که به ویرانی شهر و کشته شدن اکثر اهالی و خرابی تاسیسات و قناتهای آن انجامید.

هنگامیکه افاغنه غلجایی اصفهان را محاصره کردند، شاه سلطان حسین ناامیدانه، از همه امرای محلی برای کمک به اصفهان استمداد نمود و تنها شهری که به این ندا پاسخ داد گلپایگان بود. گلپایگان به مدد برج و باروی مستحکمش محل مناسبی برای تجمع نیروهای کمکی بود حاکم این منطقه که در آن زمان علیمردان خان بختیاری بود، شروع به تجهیز نیرو برای اعزام به اصفهان نمود ولی برای کمک شروطی را در مقابل شاه سلطان حسین قرار داد. لاکهارت در این باره می گوید:
«در آغاز ماه مه خبر رسید که علیمردان خان والی لرستان با عده دیگر به گلپایگان رسیده است و ایرانی ها و مردم اصفهان از این خبر خشنود شدند. علیمردان خان طی نامه ای از شاه خواست که به نفع برادرش از سلطنت کناره گیری کند و نوشته بود در این وقت که کشور گرفتار دشواریها و مخاطرات بسیار است صلاح در آن است که وی بر تخت بنشیند سپس علیمردان خان تقاضا کرده بود که شاه یکی از فرزندان خود را به عنوان فرمانده قوای امدادی تعیین کند»
ظاهرا پس از اینکه علیمردان خان از قبولی شرایطش و کمک شاه و پسرش طهماسب نا امید شد از گلپایگان به طرف جنوب رفت تا شاید در آنجا بتواند لرها را علیه افاغنه رهبری نماید.
در همین زمان اصفهان فتح شد و محمود که به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری کرده بود به قصد انتقام، با لشکری جرار عازم گلپایگان شده و از طریق دهق و علویجه خودش را به شهر رسانید و آن را محاصره نمود. افغانها برای اینکه هم مقاومت شهر را درهم شکسته و هم منطقه را به کلی ویران نمایند تا از این پس نتواند به عنوان کانون خطرناکی برای آنها تبدیل شود، شروع به تخریب امکانات شهر و قلعه های آن کردند. از جمله کارهای آنان تخریب قسمت اعظم قناتهای شهر بود که ضربه ای اساسی به کشاورزی وارد نمود و پس از آن شهر حتی قادر به تامین مایحتاج خود هم نبود و هرچندسال یکبار به دلیل کم آبی و به تبع آن قحطی و بیماری تعداد زیادی از سکنه به کام هلاکت می افتادند.
در همین هنگام شاه طهماسب، پسر شاه سلطان حسین، که از محاصره گلپایگان اطلاع یافته بود شخصی به نام فریدون خان را برای کمک به این سوی روانه کرد. لاکهارت در این مورد می گوید:
« محمود پس از فتح اصفهان شهر گلپایگان را محاصره کرد و چون طهماسب از این واقعه آگاهی یافت از خواب غفلت بیدار شد و قوایی به فرماندهی فریدون خان برای نجات آن شهر فرستاد. ولی محمود آن را به آسانی شکست داد. فریدون خان که از ملامت بی علت طهماسب خشمگین شده بود با بقیه قوای خود به ترکها پیوست. گلپایگان بعد از شکست فریدون خان مدت زیادی مقاومت نکرد و محمود همچنین شهر خوانسار را به تصرف درآورد.»
پس از این شکست بود که افاغنه بر شهر مستولی شده و قسمت اعظم باروی شهر را تخریب نموده و اکثر اهالی را از دم تیغ شقاوت خود گذرانیدند. در این وقایع چند سال قساوت و شقاوت آنان به حدی بود که گروهی از علمای شیعه از جمله آخوند ملامحمد حسین و پدرش ملامحمد زمان (جد بزرگ خاندان نخعی) هم کشته شده و خاطره این وقایع پس از چند قرن همچنین در افواه مردم با عنوان «فتنه اوغون و ازبک» باقی ماند. قبر این مجتهد شهید هم اکنون در ابتدای جاده حسن حافظ باقی می باشد.
ظاهرا پس از این جنایات محمود به دلیل بروز مشکلاتی در شرق کشور مجبور به ترک اینجا شد و اگر مدت دیگری باقی مانده بود شاید امروزه از شهرگلپایگان جز یادی و خاطره ای در تاریخ باقی نبود.
سخن آخر با مسئولین محترم میراث فرهنگی اصفهان
آن روزی که مردم اصفهان در محاصره بودند، مردم گلپایگان برای نجات آنها اقدام کرده و به دلیل همین مردانگی مورد خشم و غضب محمود قرار گرفته و تاوان وحشتناکی پرداختند. اکنون پس از گذشت چند صد سال از آن واقعه هولناک این مردم از شما می خواهند که به آثار فرهنگی این شهر توجه بیشتری نموده و از تخریب و نابودی آنها جلوگیری نمایید. دیوار بارو نشانه عظمت چند هزارساله ما و سند افتخارات مردم این شهر است. در طول بیست سال گذشته اکثر بقایای این اثر ارزشمند طعمه زمین خواران و بی توجهان به میراث فرهنگی گشته است. اگر حفظ همه بقایای آن ممکن نیست حد اقل شبیه نمونه ای که در کرمان انجام شده، با حفظ قسمت کوچکی از آن دین خودتان را به تاریخ و فرهنگ این شهر کهن اداء کنید.